دوکس گرد ديدند و آشوب و جنگ

شاعر : سعدي

پراگنده نعلين و پرنده سنگدوکس گرد ديدند و آشوب و جنگ
يکي در ميان آمد و سر شکستيکي فتنه ديد از طرف بر شکست
که با خوب و زشت کسش کار نيستکسي خوشتر از خويشتن دار نيست
دهن جاي گفتار و دل جاي هوشتو را ديده در سر نهادند و گوش
نگويي که اين کوته است، آن درازمگر بازداني نشيب از فراز